فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

خاطرات دخترم

عیدانه 90

سلام و عید زیبایتان مبارک امسال ماعیدمان را در کنار حرم شریف عبد العظیم حسنی با فاطمه عزیز تحویل کردیم و امسال اولین عیدانه دخترمان بود. گلم توکالاسکه خواب بود. امسال را مقام معظم رهبری سال جهاد اقتصادی نامیدند.امیدوارم که بتوانیم جهادی در این مسئله با الطاف خداوند داشته باشیم. بعد از سال تحویل با بابایی رفتیم حلیم گرفتیم جاتون خالی خوردیم و خوابیدیم آخه بابای بیچاره  فردا صبح باید میرفت سازمان . راستی همسری همون جا دوتا کارت هدیه بهمون عیدی داد . دستش درد نکه . فردا صبح مامانی زنگ زد گفت پس چرا نیومدید سبزه پشت در خشک شد براشون توضیح دادم که همسری نیست خلاصه دایی حسین اومد دنبالمون و رفتیم عیدیدنی مامان جون . خیلی خ...
21 فروردين 1390

فاطمه به دنیا اومد

      سلام به تمام زیبایی های هستی و سلام برآفریننده کل زیباییها و مخلوقات . سلام بر تمام اونایی که لذت مادر شدن را درک کردند..... انقدر ذوق زده شدم که نمی دونم چه جوری بر ات روزت را تعریف کنم . حالا معلوم شد که مثل مامان عجولی . قربونت برم ناناز مامان و بابا. روز چهار شنبه ۲۶/۳/۸۹ و قتی از خواب برای نماز صبح بیدار شدم دلم درد میکرد دوباره مثل چهارشنبه پیشُ نماز صبحم رو خوندم و گفتم برم بخوابم شاید خوب شم . صبح ساعت ۸.۳۰ با درد بلند شدم و احساس کردم حالم یه جور دیگه اس.......... به مامان جون زنگ زدم و شرح حالم رو گفتم گریه ام گرفته بود آخه تنها بودم مامانم هی می خن...
20 فروردين 1390

عکسای سیسمونی

پنجشنبه و جمعه بعد از کلی خستگی مامان جون و خاله زهرا برات اتاقت رو چیدن امیدواریم به سلامتی بیای و از فضای اتاقت لذت ببری.   ...
20 فروردين 1390

سیسمونی

سلام  بردختر نازم بلاخره بعد پشت سر گذاشتن تمام درد سرها برای اینکه کجا خونه اجاره کنیم امروز با دعای تو و کمک خداوند تصمیم بر این شد که در همان خونه قبلی باشیم . برای همین با مامانجون و خاله زهرا و دایی حسن رفتیم کمد خوشگلت و تحویل گرفتیم و با کمک با محمد اوردیمش خونه . واقعا دست مامان جون و بابا جون درد نکنه . البته هنوز اتاقت رو تمیز نکردیم . قرار شد بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها بریم خونه را تمیز کنیم و سیسمونیتو بیاریم . فعلا خدا حافظ
20 فروردين 1390

شش ماهگیت مبارک

سلام به دخترنازم خدایا شکرت دخترم شش ماه شد ممنونم از لطف بیکرانت .انگار دیروز بود که تورا به دل میکشیدم و آرزوی دیدنت را داشتم. اومدم بگم یه کم قصه دارم نمی دونم تو بذارم و برم سر کار با این تحول زندگی دوباره چکار کنم .خانومی یه کم سر ماخوردی که انشاء الله خوب می شی. البته برای مامان جون نگهداریت سختر شده. اولین محرم و غم امام حسین علیه السلام برتوگذشت امیدوارم غمش همیشه در دلمان بماند تا تبدیل به شعور گردد.راستی هفته آخر پنج ماهگیت را داشتی به سر مبردی که رو حضرت علی اصغر لباس سقایی به تنت کردم تا پارسال داغ حضرت علی اصغر(ع) برام زیاد ملموس نبود داغدار بودم ولی امسال جور دیگر گذشت.انشاءالله تمثل به لباس حضرت توسلی باشد تا ...
20 فروردين 1390

هفته 32

السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها سلام بر اولین مظلومه عالم . و سلام بر تو ای عزادار خانم ‌!فاطمه جان! این هفته به خاطر کنفرانس بین المللی انرژی هسته ای تعطیل اعلام شده . من و تو بابایی هم با هم رفتیم هیات حاج حسین سازور برای اقامه عزای مادرمون خانوم فاطمه زهرا. توی این تعطیلات با مامان جون فاطمه کلی برات کاردستی درست کردیم . یه پرده بالای تخت خیلی خوشگل با یه لوستر با یه جای پوشک .خیلی قشنگ شدند. تازه بابایی برای پرده اتاق یه طرح کشیده که داریم روی اون کار می کنیم یه ستاره دنباله داره.فکر کنم خوشگل بشه. خلاصه همه دارن خلاقیت به خرج می دن تا تو بیای . فرزانه و فاطمه از ذوق این کاردستیها مرده اند. همش فرزانه دستش روی دل مامان...
20 فروردين 1390

آخرین مهلت

وبالاخره خانم دکتر وقت آمدن را مشخص کرد غافل از امر خدایی امروز رفتم دکتر و سونورو نشونش دادم گفت خانم کوچولو ۲/۴/۸۹ انشاالله به دنیا می آید.یعنی سه هفته دیگه . قربونت برم که دیگه انتظار برامون خیلی سخت شده .  
20 فروردين 1390